شیخ صفی الدین اورموی

شیخ صفی الدین اورموی

images?q=tbn:ANd9GcR03NWdAENrXOtNoWpKeiOQjUHPK9ewE_M-ox8BZayNkSq-EG7rfQ


در تاریخ همیشه مردانی وجود داشته اند که با وجود این که مقام و منزلتشان بسیار بلند و رفیع بوده اما همواره در طول تاریخ از ان ها یاد نشده و یا حداقل کمتر یادشده .یکی از این مردانی که با وجود این که جایگاهی بسیار رفیعی در دنیا دارد اما همواره( لااقل برای ما) گمنام بوده است کسی نیست جز یکی دیگر از فرزندان اذربایجان یعنی شیخ صفی الدین اورموی.

عبدالمومن بن یوسف بن فاخر صفی الدین اورموی معروف به شیخ صفی الدین اورموی دانشمند، موسیقیدان و خوشنویس برجسته ، در سال 613 هجری قمری دراورمیه (آذربایجان) به دنیا آمد و در کودکی به بغداد رفت.
در بغداد او در دربار خلیفه کار می کرد و در همان جا نواختن عود را فرا گرفت و در این حرفه قابلیت وی بیش از خط (خوشنویسی) بود.
وی اولین بار اصوات موسیقی را از حالت سماعی به صورت مکتوب دراورده است.
 آنچه نام صفی‌الدین را برای همیشه در تاریخ موسیقی زنده نگاه می ‌دارد دو اثر گرانقدر او به نام «رساله شرفیه» و «الادوار» است.البته کتاب الادوار او اخیرا به زبان تورکی هم چاپ شده است.  اثر دیگری به نام «فی‌العلوم العروض و القوافی و البدیع» داشته که خوشبختانه مانند دو اثر او در موسیقی مصون از حوادث باقی مانده است. کتاب‌های صفی‌الدین اورموی برای کسانی که بعد از او در موسیقی کار کرده‌اند حکم مأخذ و مرجع را داشته است.
 صفی‌الدین هنگامی که در اصفهان بوده است یک نوع عود به نام «نزهت» و نوعی سنتور به نام «مُغنی» نیزساخته است.
از شاگردان او نیز می توان به سهروردی اشاره کرد که چند سال در خدمت او شاگردی کرده است.
گفته اند «شیخ صفی الدین اورموی» با نواختن عود در« کاظیم داشی» اورمیه هلاکوخان را به آرامش و خونسردی فرا خوانده است. شیخ صفی الدین اورموی پس از 80 سال زندگی پربار در گذشت اما هنوز اطلاع دقیقی از محل دفن او وجود ندارد اما در بعضی منابع امده است که وی در گورستان سرخاب تبریز به خاک سپرده شده است.

اما در اینجا سوالی که وجود دارد این است که چرا باید فردی به این شایستگی و بزرگی که از افتخارات نه تنها اذربایجان و نه تنها شرق بلکه افتخاری است برای جهان اینچنین از افکار ملت اذربایجان بیگانه باشد؟
امیدوارم در آینده ای نزدیک که فرزندانمان زبان تورکی را در مدارس خواهند آموخت با اسطوره های تورک نیز که در بین ان ها این فرزند تورک اورمو نیز وجود دارد بیشتر اشنا شوند و همواره وقتی که اسم و نام ملت تورک به میان می اید از ته دل و با افتخار به تورک بودن خود بنازند.

مشاهیر آذربایجان- غلامحسین ساعدی

مشاهیر آذربایجان- غلامحسین ساعدی

مروری بر زندگی غلامحسین‌ساعدی

|قابیل| ویژه‌نامه‌ی 



غلامحسین‌ساعدیغلامحسین ساعدی (گوهر مراد) روز سه شنبه 24 دی ماه 1314 از پدری علی اصغر نام و مادر طیبه نام در تبریز به دنیا آمد. در سال 1322 وارد دبستان بدر و در سال 1329 وارد دبیرستان منصور شد.

در سال 1330 همزمان با نهضت ملی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. طی سال های بعد مسوولیت انتشار روزنامه های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را برعهده گرفت و مقالات و داستان هایی در این سه روزنامه و همچنین " دانش آموز" چاپ تهران منتشر کرد.

بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به مدت دو ماه مخفی شد و در شهریور ماه این سال دستگیر و چند ماهی در زندان به سر برد.

در سال 1334 وارد دانشکده پزشکی تبریز شد و سال بعد همکاری خود با مجله سخن آغاز کرد. در این سال داستان مرغ انجیر و پیگمالیون، داستان و نمایشنامه را در تبریز منتشر ساخت.

در سال 1336 داستان خانه های شهرری را در تبریز و نمایشنامه لیلاج ها را در مجله سخن منتشر کرد. در سال بعد و پس از آشنایی با صمد بهرنگی ، بهروز دهقانی ، مفتون امینی ، کاظم سعادتی و مناف ملکی، جنبش های دانشجویی و اعتصابات دانشگاه تبریز را رهبری نمود. در این سال داستان کوتاه شکایت و نمایشنامه غیوران شب را نوشت.

طی سال های بعد تا زمان فارغ التحصیلی در سال 1340 نمایشنامه های سایه های شبانه ، کاربافک ها در سنگر و سفر مرد خسته را نوشت و منتشر ساخت.

در سال 1341 راهی تهران شد تا خدمت سربازی اش را صورت سرباز صفر آغاز کند. در این زمان چند داستان کوتاه درباره زندگی سربازی نوشت. در همین سال به همراه برادرش دکتر علی اکبر یک مطب شبانه روزی افتتاح کرد و با کتاب هفته و مجله آرش همکاری نمود. آشنایی و دوستی با احمد شاملو، جلال آل احمد، پرویز ناتل خانلری، رضا براهنی، محمود آزاد تهرانی، سیروس طاهباز، رضا سیدحسینی، بهمن فرسی، به آذین، اسماعیلی شاهرودی و جمال میرصادقی حاصل این دوره بود.

|قابیل| ویژه‌نامه‌ی 



غلامحسین‌ساعدیدر سال های بعد تک نگاری ایلخچی ، خیاو یا مشکین شهر، هشت داستان پیوسته عزاداران بیل، نمایشنامه های چوب بدست های ورزیل، بهترین بابای دنیا، تک نگاری اهل هوا، داستان بلند مقتل، پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، مجموعه داستان واهمه های بی نام و نشان، نمایشنامه آی بی کلاه، آی باکلاه را منتشر ساخت.

ساعدی در سال 1346 به همراه جلال آل احمد، رضا براهنی و سیروس طاهباز برای رفع سانسور از اهل قلم و مطبوعات با دولت وقت به مذاکره نشست. در همین سال وبه دنبال این اقدام هسته اصلی کانون نویسندگان شکل گرفت.

انتشار داستان ترس و لرز، تک نگاری قراداغ، رمان توپ، نمایشنامه پرواربندان، جانشین، فیلمنامه گاو در سال های بین 1346 تا 1353 صورت گرفت.

در سال 1353 با همکاری نویسندگان صاحب نام آن زمان، مجله الفباء را منتشر کرد. در همین سال در حین تهیه تک نگاری شهرک های نوبنیاد توسط ساواک دستگیر و به زندان قزل قلعه و بعد اوین منتقل شد و یک سال در سلول انفرادی شکنجه شد.

|قابیل| ویژه‌نامه‌ی 



غلامحسین‌ساعدی

پس از آزادی از زندان سه داستان گورو گهواره، فیلمنامه عافیتگاه ، داستان کلاته نان، را نوشت و در سال 1357 به دعوت انجمن قلم امریکا روانه این کشور شد که سخنرانی های متعددی در این کشور انجام داد. در اوایل زمستان سال این سال به ایران بازگشت.

در اواخر سال 1360 راهی پاریس شد و همچنین در این سال با خانم بدری لنکرانی ازدواج کرد.

طی سال های 61 – 1364 در پاریس اقدام به انتشار مجله الفباد کرد و چند نمایشنامه و فیلمنامه و داستان نیز نوشت.

غلامحسین ساعدی در روز دوم آذرماه 1364 در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز و در کنار صادق هدایت آرام گرفت.

بر گرفته از وبلاگ